با جسارت خیره شدم
فقط خیره شدم تو چشات هیچی نگفتم
ذوق کردم
بعد مدتها دیدنت منو به ذوق آوردم
اصلن اثری از اون شرم حیایی که همیشه داشتم تو نگاهم نبود
تو کاری کرده بودی که نمیتونستم نگاهم رو ازت بدزدم
اینبار تو بودی که با حیای پسرونت نگاهتو ازم دزدیدی
هنوزم وقتی از اونجا رد میشم
حست میکنم
درسته که هیچوقت نفهمیدم کی بودی ؟
ولی اینو میدونم که هنوزم میخوام نگاهت کنم
هنوزم دوست دارم لحظه ای رو که با دیدنت دستو پام میلرزه رو حس کنم
حس خوبیه
قلبم تند تند میزنه
تو اولین وآخرینی برام
الان کجایی؟
هیچی نمیخوام ازت بدونم
فقط کافیه که باشی
تو باش و نگاه من به تو
این برام اندازه یه دنیا می ارزه